به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا:
«فصوص الحکم» مهمترین و ژرفترین کتاب در عرفان نظری است و بیش از ۱۰۰ شرح به زبانهای مختلف، بر آن نوشته شده است. بهتازگی علی شالچیان ناظر، پژوهشگر آثار محی الدین ابن عربی، متن عربی کتاب فصوص الحکم را تحقیق و تصحیح مجدد کرده است. انتشارات «سلوک ما» این کتاب را در دسترس علاقهمندان قرار داده است. به همین مناسبت گفت و گو با علی شالچیان درباره این اثر و تصحیح مجدد نسخههای خطی فصوص الحکم را میخوانید.
چه انگیزهای سبب شد که به تصحیح مجدد نسخههای خطی فصوص الحکم بپردازید؟
زمانی که به نگارش ترجمه و شرح فصوص الحکم مشغول بودم، دریافتم که تصحیح ابوالعلا عفیفی استاد دانشگاه اسکندریه مصر بر فصوص الحکم در سال ۱۹۴۶ میلادی با اینکه تلاشی ستودنی است اما به سبب اینکه به قول خودش، فقط از سه نسخه خطی استفاده کرده است و به سبب برخی مشکلات دیگر، در موارد متعددی، اشتباهاتی دارد و در برخی موارد نیز ضبطی را که ترجیح نداشته است، ترجیح داده است. البته ناگفته نماند که عفیفی کار را با چهار نسخه خطی آغاز کرده اما نرسیده به میانه کار، نسخه چهارم را بیآنکه دلیلش را بیان کند، کنار گذاشته است. بعد از ارزیابی تصحیح فصوص عفیفی، من تصحیح فصوص عاصم ابراهیم کیالی، از پژوهشگران معاصر لبنان، را بررسی کردم و دریافتم که متاسفانه ایشان در تصحیح نسخهها، روش علمی را رعایت نکرده است چون او اصلاً اشاره نکرده که از کدام نسخههای خطی استفاده کرده است و در موارد متعددی، عبارتهای فصوص الحکم را تحریف کرده است یعنی گاهی برخی کلمات را بدون اینکه مطابق با نسخههای معتبر باشد، تغییر داده است.
لازم به ذکر است که ابن عربی در مسیر تأویل آیات، در مورد فراوانی، آیات قرآن را عیناً نمیآورد؛ بلکه مضمون آنها را در نوشتههای خود میآورد، یا گاهی دو آیه را تلفیق میکند اما متاسفانه عاصم ابراهیم کیالی از این موضوع، آگاهی نداشته است و خودسرانه، آن موارد را تغییر داده وعین آیهها را نوشته است. در مواردی نیز، او با پیروی از جمعی از شارحان فصوص، متاسفانه برای روان کردن متن فصوص، برخی عبارتها را کم و زیاد کرده است بیآنکه مطابق با نسخههای خطی معتبر باشد.
برخی از مترجمان عصر حاضر فصوص الحکم مانند مرحوم خواجوی و آقای میرآخوری و دکتر منصوری لاریجانی نیز متن عربی فصوص الحکم را همراه ترجمه خود آوردهاند. تصحیح آنها چه کاستیها و اشکالاتی داشته که موجب شده شما دوباره به تصحیحِ متن عربی فصوص بپردازید؟
آن متن عربی که مرحوم خواجوی همراه ترجمه خود آورده است تلفیقی از تصحیح فصوص ابوالعلا عفیفی و تصحیح عاصم ابراهیم کیالی است؛ یعنی او متن عربی را بر اساس تصحیح عفیفی نوشته شده و آنجا که با تصحیح عاصم ابراهیم کیالی اختلاف داشته است در پاورقی، به تصحیح عاصم ابراهیم کیالی اشاره کرده است. خودِ مرحوم خواجوی اصلاً به تصحیح نسخهها نپرداخته است. آقای میرآخوری نیز اصلاً سخنی از تصحیح نسخههای خطی فصوص به میان نیاورده است و عیناً تصحیح عاصم ابراهیم کیالی را به ترجمه خود، ضمیمه کرده است بیآنکه بگوید که من از تصحیح عاصم ابراهیم کیالی، استفاده کردهام. دکتر منصوری لاریجانی نیز عیناً تصحیح عفیفی را در کنار ترجمه و شرح خود آورده بیآنکه بگوید که من از تصحیح عفیفی، استفاده کردهام.
شما چند نسخه خطی در هنگام تصحیح فصوص، در اختیار داشتهاید و نسخههای مورد استفادهتان، متعلق به کدام قرون هستند؟
من طی چند سال، ۱۳ نسخه خطی را جمعآوری کرده بودم و از آن میان، ۷ نسخه قدیمیتر را محور اصلی کار تحقیق و بررسی خود قرار دادهام و ۶ نسخه دیگر را نیز مد نظر داشتهام و در موارد حساس و خاص، مورد دقت قرار دادهام و از آنها، سخن گفتهام. از میان این هفت نسخه خطی که محور اصلی تحقیق و تصحیح من بوده دو نسخه بسیار قدیمی و بسیار کم نظیر وجود دارد. یکی از آن دو، نسخهای است که تاریخ استنساخِ آن سال ۶۸۵ ق یعنی ۴۷ سال بعد از فوت ابن عربی بوده است و نسخه دیگر در سال ۶۹۸ ق استنساخ شده است. نسخه دیگری که بررسی کردم در سال ۷۲۶ ق نگارش یافته است. دو نسخه دیگر نیز که آنها را بررسی کردم تاریخ نگارش ندارند؛ اما بنا بر نظر کارشناسی، در قرن هشتم هجری، استنساخ شدهاند. یک نسخه نیز در تاریخ ۹۲۸ ق استنساخ شده است. هفتمین نسخه نیز تاریخ استنساخ ندارد اما بنا بر نظر کارشناسی، در حد فاصل قرن نهم و دهم قمری استنساخ شده است.
نسخههای خطی مورد استفاده عفیفی مربوط به کدام دورهها هستند؟
از میان آن سه نسخه خطی، قدیمیترین نسخه مورد استفاده عفیفی به اواخر قرن هشتم تعلق دارد؛ یعنی در سال ۷۸۸ ق استنساخ شده است، و نسخه دیگر به سال ۸۳۹ ق و نسخه سوم به سال ۹۲۷ ق نگارش یافته است.
اختلاف تصحیح فصوص شما با تصحیح عفیفی به طور تقریبی، چند مورد است؟
اختلاف تصحیح فصوص من با تصحیح فصوص عفیفی به صورتِ تخمینی، چند صد مورد است که شاید موارد نسبتاً مهم در این میان، کمتر از ۱۰۰ مورد باشد و من به موارد اختلاف تصحیح عفیفی با تصحیح خود، در پاورقی، اشاره کردهام. اما با وجود بررسی تصحیح عاصم ابراهیم کیالی، این کار را درباره تصحیح او انجام ندادهام؛ زیرا او با سلیقه شخصی و بدون روش علمی، کار کرده است.
هنگام تحقیق و تصحیح نسخههای خطی فصوص، چه مشکلاتی داشتید و با چه چالشهایی روبرو شدید؟
ابتدا بگویم کسی که میخواهد کار تصحیح نسخههای خطی کتابی را عهدهدار شود باید از موضوعات مختلفی، آگاهی داشته باشد و از جمله اینکه، در موضوع بحثِ کتابی که میخواهد آن را تصحیح کند باید از آگاهی لازم برخوردارباشد. اهمیت این قضیه درباره تصحیح آثار ابن عربی به ویژه فصوص الحکم، بسیار بیشتر است؛ زیرا ابن عربی دیدگاههای خاص خودش را دارد و مبانی او با دیگران، تفاوتهای بسیار دارد و زبانش نمادین و همچنین، چند وجهی و چندلایه است؛ یعنی به گونهای عبارتهای خود را مینویسد که معمولاً بیش از یک معنا داشته باشد و هرکس در هر مرتبهای قرار دارد برداشتی متناسب با مرتبه خودش پیدا کند. بنابراین، کسی که به فرض، صرف و نحو میداند و از دیدگاههای اهل تصوف آگاه است نمیتواند تصحیح آثار ابن عربی را بهعهده بگیرد. او در کارخود، بیآنکه خودش بداند، دچار اشتباههای فراوانی میشود و از این رو، بسیاری از آثاری که از ابن عربی تصحیح شده است از نظر من، تصحیح های خوبی نیستند و نیاز است که مجدداً تصحیح شوند. ناگفته نماند که من هر کتابی از ابن عربی را دوست ندارم که تحقیق و تصحیح کنم؛ زیرا ابن عربی برای اینکه از شرّ افراد سطحی نگرو از تکفیر ایشان، رهایی پیدا کند برخی از آثارش را متناسب با افراد سطحی نگر نوشته و حتی مجبور شده است که در لابهلای آثار عمیق خود، قدری هم مطابق با نگرش افراد سطحینگر، مطالبی را بنویسد تا تکفیر نشود. خلاصه سخن این است که همه آثار ابن عربی و همه مطالبی که ابن عربی نوشته است نظرِ عمیق و واقعی او نیستند؛ بلکه در موارد قابل توجهی، او برای افراد مختلف و در سطوح پایینتر، آنها را نوشته است.
باز میگردم به پرسش شما که در هنگام تحقیق و تصحیح نسخههای خطی فصوص، چه مشکلاتی داشتم و با چه چالشهایی روبرو شدم. کسانی که نسخههای خطی فصوص را استنساخ کردهاند اغلب قدرتِ درک فصوص را نداشتند وعلاوه بر نگارش نادرست، برخی که توهم دانایی داشتهاند بر اساس علم خود، برخی از کلمات و عبارتهای فصوص را تغییر دادهاندو متاسفانه این کار را شارحان فصوص نیز کم وبیش، انجام دادهاند و عدهای از نسخهنویسان دورههای بعد، با توجه به نظر شارحان فصوص، به هنگام استنساخ و کتابتِ نسخههای فصوص، برخی از نسخههای قدیمیتر را که از تحریف، در امان مانده بودند، با تغییر و تبدیل کلمات و عبارتها نوشتهاند. عفیفی و عاصم ابراهیم کیالی هر دو در تصحیح خود، از برخی شارحان فصوص تأثیرگرفتهاند که این تاثیرپذیری در مواردی، سبب نجات ایشان و در مواردی، سبب افتادن ایشان در اشتباه شده است. بنابراین، من نیزباید کم و بیش به ضبط شارحان متقدمِ فصوص و به شرح ایشان، توجه میکردم؛ اما باید مراقب میبودم که تحت تاثیراتشان قرار نگیرم و به خطا نیافتم و مبانی محیالدین و همچنین اصول تحقیق را ملاک تحقیق و تصحیح قرار دهم.
به نظر شما، آیا تمامی فصلهای این کتاب از خودِ ابن عربی است، یا اینکه امکان وجودِ اضافات در برخی بخشها وجود دارد؟
بنا بر تحقیقاتی که انجام دادهام، هرگز بخشی از کتاب فصوص الحکم بر اثر تحریف، کم یا زیاد نشده است و تنها در برخی کلمات و عبارتها، عده ای از کاتبان و شارحان بر اثر ناآگاهی، دچار تحریف شدهاند که اغلب این تحریفات با بررسی نسخههای مختلف، معلوم میشود. محی الدین خیلی دوست داشت که یک کلمه یا یک عبارت را در بیش از یک معنا به کار ببرد؛ و از این رو، گاهی برخی کلمات و عبارتهای آثار خود را بعد از نوشتن، تغییراتی میداد و یا به عنوان مثال، در فصوص الحکم گاهی برخی از عبارتهای کتاب المعرفة را آورده است و فقط در برخی موارد، یک کلمه از عبارتها را تغییر داده است و برخی از اختلاف نسخههای فصوص الحکم نیز به همین موضوع برمیگردد.
اینجا یک پرسش مطرح میشود و آن این است که ابن عربی در ابتدای فصوص الحکم، اشاره میکند که من در رؤیا، پیامبر (ص) را دیدم و پیامبر این کتابِ فصوص الحکم را به من داد؛ و اشاره میکند که من نه بر آنچه دریافت کردهام میافزایم، و نه از آن میکاهم. این موضوع چطور با این سخن شما که میفرمایید ابن عربی برخی از کلمهها و عبارتهای فصوص را خودش بعد از نوشتن، تغییر داده است، سازگار است؟
پرسش بسیار خوبی است. ابن عربی همواره تاکید دارد که معارفی که من عرضه میکنم حاصلِ شهود است و از ملکوت، این معارف را دریافت کردهام؛ اما این نکته بسیار مهم است که بدانیم او معانی را از ساحت ملکوت، دریافت کرده است و کلمات و جملهها از خود اوست و او در حد یک نامه رسان نیست. دلیل من براین سخن، ابتدای فصوص الحکم است که او میگوید من مترجم فصوص هستم؛ و شما میدانید که مترجمْ معنا را دریافت میکند و الفاظِ مناسب را خودش انتخاب میکند. بنابراین، معنای فصوص از ملکوت است و ابن عربی مترجم حقایق ملکوتی به زبانی است که در سطوح مختلف، قابل درک برای اهلش باشد و او برای بهتر شدنِ ترجمهای که از معانی و حقایق ملکوتی عرضه میکند گاهی برخی واژگان و عبارتهای خود را تغییر داده است.
شما چه دلیلی بر این موضوع دارید که ابن عربی برخی از کلمات فصوص را تغییر داده است؟
از دلایل من براین موضوع، این است که ابن عربی در اوایل فصوص، نام «فصِّ صالحی» را چنین انتخاب کرده است: «فصّ حکمة فاتحیّة فی کلمة صالحیّة» اما بر اساس اکثریت قریب به اتفاق نسخهها، فصِّ صالحی چنین آغاز شده است: «فصّ حکمة فتوحیّة فی کلمة صالحیّة» یعنی دیده است که تعبیر «فتوحیّة» وجوهِ معنایی بیشتری را در بَر دارد و این تعبیر برای ترجمه آنچه او از ملکوت دریافته است، مناسبتر است.
آیا شما در این تصحیح، در پاورقی یا در انتهای کتاب، علاوه بر نگارش اختلاف نسخهها، برای توضیح دشواریهای متن، مطالبی نوشتهاید یا برخی از امور مفید دیگر را ذکر کردهاید؟
بله، در موارد فراوانی، نیاز بوده است برای فهم صحیح عبارتِ فصوص، به نوشتههایی از ابن عربی در آثار مختلفش، استناد کنم که این کار را انجام دادهام و بر حسب ضرورت، سخن شارحان فصوص را نیز در مواردی که بهدرستی مطلبی را گفتهاند یا به خطا رفتهاند، بیان کردهام و مرجع ضمایر را نیز در عبارتهای فصوص، در مواردی که ضرورت داشتهاست، روشن کردهام. همچنین، به مناسبهای مختلف در پاورقی، بر حسب ضرورت، به بحث لغوی و صرفی و نحوی، حتی به بحث فقهی و فلسفی و امثال اینها پرداختهام؛ و نیز اگر کلامی در فصوص، از پیامبر (ص) آمده است، یا ضرب المثلی ذکر شده است، در پاورقی، منابع آن را ذکر کردهام.
برای تحقیقاتی که در پاورقی نوشتهاید، به چند منبع و مأخذ استناد کردهاید؟
تقریباً به ۱۷۰ منبع، استناد کردهام.
در پایان این گفت و گو بفرمایید به نظر شما چرا در چند دهه اخیر، اشتیاق اهل مطالعه به ویژه جوانان، به خواندن آثار ابن عربی و نگرشهای او بسیار بیشتر از گذشته شده است؟
در روزگار گذشته، توده مردم شیوه تفکر و نگرش سادهتری داشتند و از این رو، کمتر در ذهنشان، پرسشهای عمیق و اساسی شکل میگرفت و جدّی میشد؛ اما عصر ارتباطات موجب شده است که بسیاری از افراد با پرسشهای اساسی روبرو شوند و جوابهای سطحی ایشان را قانع نکند. درعصر کنونی، مکتبی میتواند باقی بماند و برجستهتر شود که قادر باشد به پرسشهای نسل جدید، پاسخگو باشد و برای پرسشهای ایشان جوابی منطقی و قانع کننده بدهد و تناقضهایی را که به ذهن ایشان میرسد با مبانی شایسته، رفع کند. این ویژگیها را در مکتب محی الدین ابن عربی میتوان یافت. از این رو، نسل جدید بیشتر به دیدگاههای محیالدین رو میکند و پاسخ خود را در نگرشهای او مییابد. البته اگر مجالی پیدا شود که نگرشهای محی الدین بیشتر شکافته شود و برداشتهای غلط از نگرشهای او کنار برود، قطعاً این اقبال به او، بیشتر و بیشتر خواهد شد.
نظر شما